سوء قصد
نویسنده:
لی چایلد
مترجم:
محمد عباس آبادی
امتیاز دهید
✔️ قسمت ششم از سری کتاب های جک ریچر، نوشته ی لی چایلد، که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد،
خانم جوانی که به تازگی به سمت فرمانده ای سرویس امنیتی معاون رئیس جمهور، منصوب شده، از جک ریچر می خواهد، نفوذپذیری تیم امنیتی را مورد آزمایش قرار دهد. پس از گذشت چند روز ریچر به کمک یکی از همکاران سابقش نقاط ضعفی از آن ها می یابد که باعث نگرانیشان می شود.
ماجرای نامه های تهدیدآمیزی که اخیرا روی میز معاون رئیس جمهور قرار می گیرد، با او در میان می گذارند و تقاضای همکاری و مشاوره می کنند. ریچر با قبول پیشنهاد آن ها به جنگ قاتلین بالفطره ای می رود که برای ترور معاون رئیس جمهور از ارتکاب هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند.
از متن کتاب:
در مورد او در ماه ژوئیه شنیدند و تمام ماه اوت از دستش عصبانی باقی ماندند. سعی کردند در سپتامبر او را بکشند. هنوز خیلی زود بود. آمادگی اش را نداشتند. تلاششان با شکست مواجه شده بود. می توانست برایشان فاجعه به بار بیاورد. ولی در واقع شبیه یک معجزه بود. چون هیچکس متوجه نشد. برای گذشتن از حراست شیوه معمول را بکار بردند و فاصله سی متر با جاییکه او در حال صحبت بود را تعیین کردند. از صدا خفه کن استفاده کردند و تیرشان به فاصله دو سانتیمتر خطا رفت. احتمالا گلوله از بالای سرش رد شده بود. شاید حتی از میان موهایش. چون بلافاصله به موهایش دست کشید. انگار که باد آنها را بهم زده باشد. بعد از آن چندین و چند بار این صحنه را در تلویزیون دیدند. دستش را بالا برد و به موهایش کشید. هیچ کار دیگری نکرد. بدون اینکه چیزی متوجه شود، به سخنرانی اش ادامه داد...
خانم جوانی که به تازگی به سمت فرمانده ای سرویس امنیتی معاون رئیس جمهور، منصوب شده، از جک ریچر می خواهد، نفوذپذیری تیم امنیتی را مورد آزمایش قرار دهد. پس از گذشت چند روز ریچر به کمک یکی از همکاران سابقش نقاط ضعفی از آن ها می یابد که باعث نگرانیشان می شود.
ماجرای نامه های تهدیدآمیزی که اخیرا روی میز معاون رئیس جمهور قرار می گیرد، با او در میان می گذارند و تقاضای همکاری و مشاوره می کنند. ریچر با قبول پیشنهاد آن ها به جنگ قاتلین بالفطره ای می رود که برای ترور معاون رئیس جمهور از ارتکاب هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند.
از متن کتاب:
در مورد او در ماه ژوئیه شنیدند و تمام ماه اوت از دستش عصبانی باقی ماندند. سعی کردند در سپتامبر او را بکشند. هنوز خیلی زود بود. آمادگی اش را نداشتند. تلاششان با شکست مواجه شده بود. می توانست برایشان فاجعه به بار بیاورد. ولی در واقع شبیه یک معجزه بود. چون هیچکس متوجه نشد. برای گذشتن از حراست شیوه معمول را بکار بردند و فاصله سی متر با جاییکه او در حال صحبت بود را تعیین کردند. از صدا خفه کن استفاده کردند و تیرشان به فاصله دو سانتیمتر خطا رفت. احتمالا گلوله از بالای سرش رد شده بود. شاید حتی از میان موهایش. چون بلافاصله به موهایش دست کشید. انگار که باد آنها را بهم زده باشد. بعد از آن چندین و چند بار این صحنه را در تلویزیون دیدند. دستش را بالا برد و به موهایش کشید. هیچ کار دیگری نکرد. بدون اینکه چیزی متوجه شود، به سخنرانی اش ادامه داد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سوء قصد